ترس و اضطراب جزو اولین هیجانات و احساسهایی هستند که در همان ماههای ابتدایی تولد در کودکان دیده میشوند. در حقیقت این دو هیجان علائم هشداردهندهای هستند که فرد را از خطرات بیرونی و درونی آگاه میکنند و باعث میشوند فرد برای مقابله با خطرات آماده عمل باشد.
شاید هر یک از ما نامهای متفاوتی را برای این احساس خطر درونی به کار ببریم؛ مثل نگرانی، ترس، خجالت کشیدن و یا وحشت کردن. با این حال باید دانست که اضطراب یک هیجان طبیعی است که برای زنده ماندن به ما کمک میکند. اضطراب به ما کمک میکند تا در موقعیتهای خطرناک از خود محافظت کنیم. همچنین، اضطراب گاهی میتواند انگیزهدهنده نیز باشد. به عنوان مثال اگر قبل از امتحانات پایان ترم کمی احساس اضطراب و نگرانی داشته باشیم به احتمال بیشتری برای قبولی در آنها درس میخوانیم.
با این وجود، اضطراب داشتن هنگامی که خطر واقعی وجود ندارد یا وقتی که اضطراب به حدی شدید و طولانی باشد که باعث ناراحتی فرد شود، دیگر مفید و طبیعی نیست. درمورد اختلالات اضطرابی در کودکان نیز به همین شکل است؛ کودکان مضطرب، اغلب نگران چیزهایی هستند که احتمال اتفاق افتادن آنها کم و گاهی غیرممکن است. به علاوه، این کودکان از لحاظ تعداد دفعات و شدت، بیشتر از سایر بچهها درگیر ترس و افکار اضطرابآور میشوند.
این در حالی است که اضطراب بالا ممکن است فرد را از انجام کارهایی که دوست دارد انجام بدهد، منع کند (مثل زمانی که کودک به خاطر ترس از ارتفاع خیلی از وسایل شهربازی را امتحان نمیکند)؛ یا او را مجبور به انجام کارهایی کند که دوست ندارد (درست مثل وقتی که فرد بهخاطر ترس شدید از تصادف اتومبیل، تمام مسیر را پیاده برود).
ترس و اضطراب در بچهها چگونه است؟
هر تجربه ترس یا اضطراب از سه بخش تشکیل میشود:
• افکار ناراحتکننده و اضطرابآمیز: کودکان اضطرابی، معمولاً موقعیتهای جدید و ناآشنا را خطرناک تصور میکنند و در هر شرایطی گوش به زنگ هستند، معمولاً به نکات منفی و نگرانکننده توجه میکنند و فکر میکنند قدرت حل کردن مشکلات را ندارند.
• احساساتی از قبیل ترس، اضطراب، دلشوره و … .
• واکنشهای جسمی: واکنشها و احساسهای بدنی مثل تپش قلب، سرگیجه، دلدرد، تنفس کوتاه و سریع، عرق کردن و لرزش بدن، که در زمان ترس تجربه میشوند، بخشی از یک واکنش هشدار هستند که پاسخ طبیعی بدن به ترس یا خطر به شمار میرود.
این سه عنصر اضطراب با هم در ارتباط هستند و روی هم اثر میگذارند؛ به طوری که روز به روز اضطراب و نگرانیهای فرد بیشتر میشوند. اما در کنار تجربه اضطراب و ترس، هر کس به شیوهای واکنش نشان میدهد. در کودکان این رفتارها و واکنشها میتوانند به شکلهای گوناگونی دیده شوند. در ایندوره هنوز تواناییهای کلامی در کودکان بهطور کامل و صحیح شکل نگرفته است و کودک هنوز شناخت صحیحی از عواطف و احساسات خود ندارد. درنتیجه اغلب کودکان در این سن احساس ترس و ناامنی خود را از طریق انواع احساسات مثل خشم یا اندوه، عادات غذایی و مشکلات رفتاری دیگر نشان میهند.
بیشتر کودکان مضطرب ترجیح میدهند تا حد امکان از روبرو شدن با موقعیتهای اضطرابآمیز جلوگیری کنند، که به این عمل «رفتار اجتنابی» گفته میشود. مثل زمانهایی که کودک شما به خاطر ترس از امتحان مدرسه بهانهای برای مدرسه نرفتن پیدا میکند، یا به خاطر ترس از فضاهای کوچک وارد آسانسور نمیشود.
یکی دیگر از شکلهای بروز اضطراب در کودکان، رویاهای ترسناک و کابوسهای شبانه است. بسیاری از بچههایی که در طول روز درگیر مشکلات زیاد و موقعیتهای نگرانکننده طولانی قرار میگیرند یا فکرهای به شدت ترسناکی درمورد موضوعات مختلف دارند، در طول خواب نیز کابوس میبینند و همین موضوع ممکن است کیفیت خواب آنها را نیز پایین بیاورد.
به طور کلی میتوان ترسهای کودکی را به پنج دسته تقسیم کنند: ترس از شکست و انتقاد، ترس از ناشناخته ها، ترس از مصدومیتهای جزئی و حیوانات کوچک، ترس از مرگ و خطر و ترسهای مربوط به استرس.
اما چیزهایی که در کودکان ترس و اضطراب ایجاد میکنند، در جریان رشد عوض میشوند. و این عوض شدن با افزایش تواناییهای شناختی و جسمی کودک و کسب تجارب جدیدتر هماهنگ است.
در اولین سالهای پیشدبستانی، ترسها ماهیت کاملاً عینی دارند و تجربههای روزمره مثل ترس از حیوانات، تاریکی یا تنهایی را در بر میگیرند. از حدود ۸ سالگی به بعد، بهدلیل قویتر شدن استدلالهای بچهها و توانایی آنها در پیشبینی اتفاقات و پیامدهای خطرناک و قوه تخیل بالا در داستانپردازی درمورد اتفاقات ناخوشایند، بچهها درگیر فکرهای نگرانکننده بیشتری میشوند. بهطور کلی در مقطع دبستان ترسهای انتزاعی، تخیلی و ترسهای انتظاری بیشتر میشوند؛ از جمله ترس از ارزیابی و موقعیتهای اجتماعی، ترس از مصدومیت بدنی و بیماری و ترس از مدرسه. در سنین نوجوانی، ترسهای نوجوانان نشاندهنده رشد شناختی آنها هستند؛ در حقیقت ترسهای این دوره سنی کلیتر میشوند؛ مثل نگرانیهای اقتصادی و سیاسی.
رسانهها و اضطراب کودکان
مسئله مهمی که پدر و مادرها باید بدانند این است که طبق بررسیها، مشخص شده است که بسیاری از افکار نگرانکننده، اضطرابها و خوابهای ترسناک بچهها، در اثر اطلاعات منفی که از طریق راههای مختلف به آنها میرسد (مثل تلویزیون، فیلمهای نامتناسب با سن بچهها، تلفنهای همراه، گفتگوهای روزانه اطرافیان و …) ایجاد میشوند. بنابراین لازم است والدین نظارت بیشتری بر اطلاعاتی که از محیط به کودکان میرسد، داشته باشند و آنها را در معرض اخبار نگرانکننده، فیلمهای ترسناک و … نگذارند.
فراوانی اضطراب در بچهها
اختلالات اضطرابی از رایجترین اختلالات روانی در دوره کودکی و نوجوانی هستند؛ بهگونهای که ۱۰ تا ۲۰ درصد کودکان به حداقل یکی از اختلالات اضطرابی مبتلا هستند و در این بین، دختران بیش از پسرها به این دسته از اختلالها مبتلا میشوند. بهطور کلی، فکرهای نگرانکننده تقریباً بعد از ۷ سالگی برجسته و پررنگ میشوند و محتوای این فکرها نیز مثل ترسهای کودکان، با بزرگتر شدن، تغییر میکنند. به نحوی که هر کودک در مرحلههای مختلف رشدی، بهطور متوسط ۱۰ موضوع ترس و نگرانی دارند.
آیا اضطراب کودکان مسئله مهمی است؟
پیش از هر چیز باید بدانیم که اضطراب بالا روی کارکرد کودکان تأثیرات منفی زیادی میگذارد. کودکان مضطرب اغلب در ارتباط خود با بچههای دیگر مشکل دارند و معمولاً در جمعهای کودکان نادیده گرفته میشوند، تصور خوبی از خودشان ندارند و خود را در برابر مشکلات دنیای بیرونی ضعیف میدانند. از طرفی به قدری درگیر فکرهای اضطرابآور هستند که ممولاً حفظ توجه و تمرکز کردن روی موضوعات برای آنها سخت میشود؛ به همین ترتیب بسیاری از کودکان و نوجوانان اضطرابی دچار افت تحصیلی و شکست در تکالیف درسی میشوند.
بیشتر کودکان و نوجوانانی که در دوره کودکی به اختلالات اضطرابی مبتلا هستند، در طول سالهای بعد نیز علائم اضطرابی زیادی از خود نشان میدهند، اختلالات اضطرابی دیگری را تجربه میکنند، همچنین ممکن است به اختلالات دیگری مثل افسردگی مبتلا شوند یا برای کاهش احساسات منفی خود به مواد مخدر یا نوشیدنیهای الکلی روی بیاورند.
با این حال، ترس و اضطراب تنها یکی از واکنشهای ممکن به موضوعات و شرایط دشوار و خطرناک است و میتوان یاد گرفت که در چنین موقعیتهایی به شیوهها و روشهای دیگری واکنش نشان داد که باعث کاهش سطح اضطراب و هراس شود.
با اضطراب فرزندم چه کنم؟
همانطور که گفته شد، وجود اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان، میتواند تأثیرات منفی در زندگی و آینده آنها داشته باشد. بنابراین اقدام سریع برای درمان و رفع این مشکلات، مسئله بسیار مهم و جدی است. درمانهای دارویی در مورادی که میزان اضطراب بسیار بالاست، میتواند گزینهای برای شروع درمان باشد. اما علاوه بر درمانهای دارویی، تاکنون روشهای درمانی غیردارویی متفاوتی برای انواع اختلالات اضطرابی تهیه و تدوین شده است.
برخی از این روشهای درمانی عبارتند از: بازیدرمانی، شنبازی، قصهدرمانی، هنردرمانی، درمان شناختی-رفتاری، درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک، درمان مبتنی بر ذهنآگاهی کودکمحور، انواع روشهای درمانی نوروتراپی و … .
درمانهای روانشناختی کودک و بزرگسال بهطور کلی اصول و اهداف تقریباً مشابهی دارند. با این حال دو تفاوت عمده بین درمان کودک و بزرگسال وجود دارد که عبارت است از نقش والدین و استفاده از بازی در درمان. از آنجایی که بعضی از بچهها از فکر یادگیری درباره نگرانیهایشان و کارهایی که برای درمان باید انجام دهند، کمی مضطرب میشوند، همکاری والدین در روند درمان و همچنین استفاده از بازیهای مختلف در این فرآیند، میتواند کمک بزرگی به کودکان باشد.
در تمام روشهای درمان روانشناختی مربوط به اضطراب کودکان، چند هدف اصلی دنبال میشود:
۱. کم کردن باورهای غیرمنطقی و افکار اضطرابزا درباره پیامدهای ناگوار.
۲. کاهش واکنشهای ترسی که به یک الگوی رفتاری در کودک تبدیل شدند.
۳. حذف یا کاهش استفاده از رفتارهای اجتنابی و امنیتبخش.
روش های درمانی
بازیدرمانی: یکی از موثرترین شیوههای درمان اختلالات اضطرابی درمورد کودکان، بهرهگیری از بازی است. در بازیدرمانی از شیوههای مختلفی مانند استفاده از عروسکها، بازیهای حسی-حرکتی، بازیهای گروهی و بازیهای نمایشی برای بهبود مهارتهای مقابله با استرس در کودکان استفاده میشود. در بازیدرمانی به کودکان آموزش داده میشود تا نشانههای بدنی خود را کنترل کنند و فرصت خواهند داشت تا شرایط اضطرابآمیز را با کمک متخصص بازیدرمانی کنترل و مدیریت کنند و مهارتهای حل مسئله را بیاموزند.
شنبازی: شنبازی را شاید بتوان یکی از روشهای بازیدرمانی دانست. در این روش، کودکان با استفاده از عروسکها و اسباببازیهای کوچک و نمادین، دنیای خود و تمام ترسها و نگرانیهایشان را در جعبه شنبازی میسازند، هیجانات خود را تخلیه میکنند و یاد میگیرند تا به دنیای خود و مشکلات آن مسلط شوند.
نوروفیدبک: نوروفیدبک یکی از انواع روشهای درمان نوروتراپی است که کاراییهای درمانی آن، درمورد بسیاری از اختلالات کودکان و بزرگسالان اثبات شده است. در نوروفیدبک، ابتدا یک نقشه مغزی از کودک گرفته میشود تا کارکرد مغز را در موارد مختلف بررسی کند. متخصص نوروتراپی، با بررسی این نقشه مغزی، روند درمان را مشخص میکند. در طول درمان، به تدریج بخشهایی از مغز که به دلیل کارکرد غیر طبیعی خود (فعالیت کمتر یا بیشتر از حد معمول)، باعث بروز علائم اضطرابی در کودک میشوند، اصلاح شوند.
درمان شناختی-رفتاری: درمان شناختی-رفتاری اساساً کوتاهمدت، متمرکز بر مسئله و عملگرا است و بر تغییر دادن رفتارها و طرز فکرهایی که ممکن است در تداوم نشانهها و موقعیتهای مشکلساز نقش داشته باشند، تمرکز میکند. در این نوع از درمان:
۱. کودک مضطرب یاد میگیرد احساسات و نشانههای بدنی اضطراب را تشخیص بدهد و بر این احساسات واقف شود.
۲. میفهمد در وضعیتهای اضطرابآور چه فکرهایی دارد و فکرهای خود را ارزیابی میکند.
۳. مهارتهای لازم برای حل مسئله را یاد میگیرد.
۴. به خودش بابت مضطرب نشدن در وضعیت اضطرابآور پاداش میدهد و خود را ارزیابی میکند.
منابع :
سنجش و درمان مشکلات دوران کودکی (۱۳۹۹). شرودر و گوردون.
کمک به کودک مضطرب (۱۳۹۵). لینهام، ویگنال و راپی.
غلبه بر اضطراب و هراس نوجوانان (۱۳۸۹). پینکوز، ایرنریچ و ماتیس.
بازیدرمانی در بهبود چه اختلالاتی موثر است؟
همانطور که قبلاً هم به این موضوع اشاره کردیم، استفاده از انواع بازیها در تشخیص و درمان اختلالات دوره کودکی، یکی از موثرترین و مهمترین ابزار روانشناسان کودک است. انواع روشهای بازیدرمانی در درمان طیف گستردهای از اختلالات کودکان کاربرد داشته است. روشهای بازیدرمانی در درمان انواع اختلالات از قبیل بیشفعالی و عدم تمرکز کودکان، رفتارهای پرخاشگرانه، لجبازی کودکان، اختلالات اضطرابی مثل اضطراب جدایی، ترسهای دوره کودکی، وسواس، افسردگی، مشکلات کودکان طلاق، مشکلات مرتبط با مدرسه، مشکل در روابط اجتماعی و اوتیسم کاربرد دارند.